«فراموش نشدگان» عنوان نمایشگاه انفرادی سمیرا علیخانزاده در گالری اثر است. نمایشگاهی درآمیخته با خاطرات و یادگاری و استمرارِ نوستالژی. اهمیت خاطره در یک اثر هنری، از آن جهت است که مخاطب توأمان ارتباطی عمیق با آن برقرار می‌کند و منجر به یک بازی آزاد بین بیننده و موضوع می‌گردد. در نمایشگاه سمیرا علیخانزاده با تصاویری عکس‌گونه و قدیمی روبه‌رو هستیم. این عکس‌ها با آنکه تصاویری از خاطرات ما نیستند؛ اما برای ما آشنا و مأنوس هستند و در این لحظه است که خاطره‌سازی جعلیِ خوشایند، در مخاطب رخ می‌دهد و منجر به قرابت بیننده و اثر می‌گردد. این عکس‌ها و لحظه‌های ثبت شده بر توری‌های فلزی و آهن از آنِ ما نیست؛ اما جایی در اعماق روحمان نزدیکی محسوسی رخ می‌دهد؛ لحظه‌ها و خاطراتی که میل به فنا شدن دارند و از دست می‌روند و تنها تصویری از آن‌ها باقی مانده است، تصویری به اندازه‌ی یک پلک زدن و ثبت آن در تاریخ زندگی یک انسان و استمرار آن لحظه در حال و آینده. تصویرِ لحظه‌هایی که به ثبت می‌رسند، فریمی است از کل خاطره‌ای فرو پاشیده و در این مجموعه آثار، می‌توان میل به جاودانه شدن یک لحظه از این فرو پاشیدگی‌ها را که چیره دستانه، دوباره به ثبت رسیده‌اند را دید.

photo_2017-01-31_09-38-16عکس‌های چاپ شده بر روی توری‌های فلزی و تکرار این لایه‌ها، مدام در حال به وجود آوردن حس تعلیق در بیننده است. تصاویری محو و در برخی نقاط، آشکار و پیدا، به طوری که رابطه‌ی بین عکس و مخاطب بیش از یک ارتباطی پنهان می‌باشد. در این عکس‌ها، بودن واقعیت و چیزی مافوق آن دامن‌گیر است به نام از بین رفتن. در تمام آثار، ما شاید با خود بگوییم این سوژه‌ها دیگر وجود ندارند؛ اما به واسطه‌ی نحوه‌ی اجرا و استفاده از مدیوم فلز، در هیچ کدامشان اینکه دیگر زنده نیستند و یا ممکن است زنده نباشند، آشکار نیست. این بازی انسان و خاطره‌هایش است که جایی بین لایه‌های بودن و نبودن حبس می‌شوند. فراموشی، خاصیتی است مختص به گذر زمان و همین عنصر است که سبب ارزشمند شدن لحظه‌ای ناب می‌گردد.

استفاده‌ی هوشمندانه از آینه برای مخاطب، این امکان را فراهم می‌سازد تا زمانی که به آن نگاه می‌کند، لحظه‌ای را از وجود خود در اثر به ثبت برساند و این نکته همان خاصیت فراموشی پذیر زمان و فرو پاشی است و در مقابل آن میل به ثبت شدن و استمرار تصویر را می‌توان دید. آن‌ها میل به جاودانگی و فناناپذیری دارند و در متن خود نمی‌خواهند به پایان برسند؛ اما خود آن تصاویر هم می‌دانند که دیگر وجود ندارند و هر آنچه به نظر ما می‌رسد، تعدادی خاطره‌اند که نمی‌خواهند فراموش شوند. به کارگیری مدیوم فلز در این مجموعه و اشکالی متفاوت از آن، این مهم را گوشزد می‌کند که هنرمند چه اندازه مایل بوده است تا تصاویر شکلی جاودانه به خود بگیرند و از طرفی با استفاده‌ی چیره‌دستانه از لایه‌های بسیار، اهمیت لحظه‌ها را نسبت به یکدیگر ثبت کند. هر چه فریمی از تصویر، اهمیتی بالاتر را نشان بدهد و به مخاطب نزدیک‌تر باشد، میل به فراموش نشدن در آن آشکارتر، شفاف‌تر و ملموس‌تر به نظر می‌رسد و هر قدر کم‌ارزش‌تر باشد، محوتر و دورتر است.

samira-alikhanzadeh-angahmag (3)استفاده از توری‌هایی که به فرم لباس‌های قدیمی درآمده، بستری متفاوت برای اثر فراهم کرده‌اند که به نکته‌ی خاطره‌سازی جعلی برای مخاطب، بیش‌تر دامن می‌زند و تأکید بیش‌تری دارد بر مواجهه با بدنِ شخصی که دیگر نیست؛ اما خاطره‌ای از آن به یادگار مانده است.

کلیت این مجموعه و نحوه‌ی نمایش آن، مشابه قفسی است که تصاویری را در خود حبس کرده  و بر روی سخت‌ترین مدیوم ممکن، ثبت می‌کند. به کار بردن چمدان‌های روی هم و قرار دادن پرتره‌ی یک زن با کنتراست بالا در آن، تاکید می‌کند آنچه می‌بینید متعلق به آن زن است و این چمدان‌ها استعاره‌ای است از خاطراتِ او که نمی توانیم ببینیم و هر آنچه باقی مانده است تنها تصویری آشکار از چهره‌ی اوست. در یک کل به هم پیوسته، این مجموعه، درباره‌ی خاطرات فراموش شده و پروسه‌های آن است؛ اینکه چطور محو شدن لحظه‌ها که امری ناگزیر است،‌ اتفاق می‌افتد و هر چند بر روی سخت‌ترین چیزها حک شده باشد، میراست و از نظر محو می‌شود.