در جایی احسان عبدیپور نوشته بود: «تهران شهر خوبیه، به شرطی که هر صبح که از خواب پا میشی یه بلیت بوشهر تو جیبت باشه.» من سال 1386، در ۲۵سالگی، آمدم بوشهر. البت... ادامه ...
من حبیبو هستم؛ حبیب مفتاح بوشهری که تافته جدابافتهای نیستم، از همین مردم است، مردم ایران، مردم بوشهر، و میخواهم داستان مهاجرتِ خود را بگویم. من در سال 20... ادامه ...
اگر تنها به نامها فکر کنیم، در این خیابان «شاهرضا» به «انقلاب» تغییر کرده است که شاید یکی از بامسمیترین نامگذاریها/تغییرنامها در تاریخ تهران باشد؛ شهری که ناگهان بزرگ شد -و نامهایی برای خیابانهای جدیدش میجُست- و بعد از تمامی رویدادهای دههی چهل و پنجاه نیز، میخواست پیشینهی پهلویاش را فراموش کند و چهرهی انقلابیاش را ماندگار و جاودان سازد. این خیابان همچون نام قدیم و جدیدش، تجلی دوگانههای تاریخی، سیاسی، شهری و اجتماعی است و همچنان شکل بینابینی، موقعیت مرزی و ماهیت جداکنندهی خود را حفظ میکند، اگرچه درست در «میانه»ی شهر قرار دارد، درست در میانهی تهران؛ تهرانی که شبیه به هیچ شهر دیگری در دنیا نیست!
اگر امروز بخواهید به آخرین اخبار کسبوکار دستیابید، یا شایعات سیاسی را پیگیری کنید، یا بدانید مردم در مورد کتاب تازه چه فکری میکنند و یا بخواهید پهلوبهپه... ادامه ...
كودكي من ماهي سياه كوچكي بود، هر روز، بیقرار، پرسانپرسان سراغ دريا را میگرفت و خيال اقيانوس در سر ميپروراند. به قلم بهرنگی قوام میگرفت، با دستان مثقالي جان... ادامه ...
روزگاری کسی که حرفهای بزرگ میزد و کارهای بزرگتر میکرد، گفته بود که انقلاب یک جشن خیابانی است. البته اگر کسی با جشن بودن انقلاب موافق نباشد با خیابانیبودن آن... ادامه ...
چگونه به خزانهی حافظهی فردی و جمعی يک قوم يا كشور بپردازیم؟ راه رسيدن به روح زمانه از نوستالژیهای يک ملت عبور میكند. کدام بخش گذشته را بايد از خلال گفتار، ن... ادامه ...
هر جا که انسان ها از راه سخن و عمل با هم به سر می برند فضایی برای نمود به وجود می آید و بنابراین سابق و مقدم بر هر گونه تاسیس رسمی،این فضاها اشکال گونا گونی از ... ادامه ...
جمعشدن عدهای بیرون از خانه و در محیط عمومی پدیدهای تازه نیست. از میدانک مقابل مسجد روستایی در ایران تا پابهای دویستساله در بریتانیا، با کشاندن اعضای ارشد خ... ادامه ...