اگر تنها به نام‌ها فکر کنیم، در این خیابان «شاه‌رضا» به «انقلاب» تغییر کرده است که شاید یکی از بامسمی‌ترین نام‌گذاری‌‌ها/تغییرنام‌ها در تاریخ تهران باشد؛ شهری که ناگهان بزرگ شد -و نام‌هایی برای خیابان‌های جدیدش می‌جُست- و بعد از تمامی رویدادهای دهه‌ی چهل و پنجاه نیز، می‌خواست پیشینه‌ی پهلوی‌اش را فراموش کند و چهره‌ی انقلابی‌اش را ماندگار و جاودان سازد. این خیابان هم‌چون نام قدیم و جدیدش، تجلی دوگانه‌های تاریخی، سیاسی، شهری و اجتماعی است و هم‌چنان شکل بینابینی، موقعیت مرزی و ماهیت جداکننده‌ی خود را حفظ می‌کند، اگرچه درست در «میانه»‌ی شهر قرار دارد، درست در میانه‌ی تهران؛ تهرانی که شبیه به هیچ شهر دیگری در دنیا نیست!

*

خیابان انقلاب (شاه‌رضا) -محدوده‌ای از محور اصلی شرقی-غربی تهران، حدفاصل میدان امام حسین (فوزیه) تا میدان انقلاب (24 اسفند)- است که درست عمود بر گستره‌ی برخاسته از تاریخ تهران شکل گرفته؛ گستره‌ی شهری پیش از دوران معاصر تهران، شکلی با کشیدگی شمالی-جنوبی از ری تاریخی است تا تهران ناصری، که به ییلاقات کوهپایه‌های شمالی متصل می‌شود. این تعامد در شکل توسعه‌ی شهری، بخشی از خوانش تاریخ بر زمینه‌ی جغرافیا نیز هست، آنجا که ابعاد شهر دیگر دایره‌وار نسبت به نطفه‌ی مرکزی تهران ناصری رشد نمی‌کند و خط ممتد و کشیده‌ی توسعه، بر ارتباط تهران ناصری با تاریخ چندهزارساله‌ی ری از یک‌سو و طبیعتِ فرح‌بخشِ کوهسارانِ شمالی از دیگر سو، عمود می‌شود! گویی پهلوی، تهرانی دیگر طلب می‌کند که نه تنها پایبند به تاریخ و قاجار نیست، بلکه در پهنه‌های جغرافیایی شهر و پیرامون آن نیز، گستره‌هایی تازه جست‌وجو می‌کند. هم‌چنان که مسعود شفیق در یادداشت «خندق مدرنیته» در همین شماره‌ی آنگاه ذکر کرده است، احداث خیابان شاه‌رضا توأم است با پرکردن خندق تهران و ورود این شهر به دوره‌ی مدرن، -یا دست‌کم تمایل حاکمان در مدرن‌کردن شهر. سازمان فضایی شهر و سازوکار توسعه‌ی آن با احداث این محور دگرگون شد، و تهران در مسیری قرار گرفت که کلان‌شهری گسترده‌ در امتداد شرقی-غربی شود. در دوران پهلوی دوم و تحت تأثیر تبعات تمامی سیاست‌های توسعه‌ای، این محور عملاً نقش معرف و برسازنده‌ی مفهوم شمال شهر/ جنوب شهر را نیز به خود گرفت.

به بیانی مجمل، توسعه‌ی عمود بر تاریخ و متنافر با ویژگی‌های اکولوژیک زمینه، آغاز راه تجربه‌ی ایران از مفهوم دیگری از شهرنشینی (بخوانید کلان‌شهر) شد، با تمام برون‌زدهای دوگانه‌ای متضاد‌ش هم‌چون شمال-جنوب، مرکز-حاشیه، صنعت-کشاورزی، تجارت-سوداگری و سنت-مدرنیزم. این رشد فیزیکی و این میلِ جهیدن به روزگاری تازه، حول محوری شهری شکل گرفت که برای خود هویتی برخاسته از تاریخ نه، که متکی به ارتباط این شهر با شرق و غرب این سرزمین طلب می‌کرد و سودای پایتختی وسیع و مدرن را در سر می‌پروراند. محور تمامی این تغییرات، خیابانی است که امروز به نام «انقلاب» می‌شناسیم. خیابان انقلاب، هم‌چنان که تهران را بر اصلی‌ترین مسیر شرقی-غربی ایران و راه ابریشم می‌آویزد، سرنوشت مردمان خود را به نقاط آغازینِ گسست از تاریخِ این سرزمین در دوران معاصر، پیوند می‌زند.

*

موضوعیت و ضرورت گفت‌وگو در مورد خیابان انقلاب را می‌توان در توازن نسبی نقش زمان در آن دانست. کمتر عرصه‌ی شهری در تهرانِ فراموشکارِ دم‌غنیمت‌شمارِ امروز، از چنین ویژگی برخوردار است. خیابان انقلاب به همان اندازه که مربوط به تاریخ است، امروزی نیز هست و می‌توان از خلال آن تصویر آینده‌ی این شهر را نیز تجسم کرد. این خیابان، هم‌چنان که اهم رویدادهای روزگار معاصر را به خود دیده، فضاهایی متنوع و فعال از زندگی رزومره و زیست فردی و جمعی شهروندان را در مجاورت خود شکل داده و می‌کوشد زمینه‌ی رویدادهای آتی این شهر و شهروندانش را نیز مهیا ‌کند. هرچند رابطه‌ی میان گذشته، حال و آینده در خیابان انقلاب پیوستاری همگن و یکپارچه نیست، اما چگالی ناشی از حضور هم‌زمان دیروز، امروز و فردا در آن به خوبی احساس می‌شود.

1

این حضور نسبتاً پررنگ و هم‌زمان، خود مسبب نمایش تقابل‌ها و تضادها در عرصه‌های گوناگون زندگی شده است؛ به عنوان مثال رابطه‌ی میدان فردوسی با قلب تهران تاریخی تحت تأثیر بنایی بلندمرتبه و مجتمعی تجاری به شدت مخدوش شده است، اما نمی‌توان آن را به کلی از دست‌رفته تلقی کرد، حرکت پیاده در یکی از مهم‌ترین تقاطع‌های تهران -چهارراه ولی‌عصر- با احداث زیرگذر اولویت خود را از دست داده است، اما حضور شهروندان در چارگوشه‌ی تقاطع، امید به توَفُّق حرکت پیاده بر سواره را در چارچوب مطالبات مدنی و اجتماعی زنده نگه می‌دارد، روحیه و ماهیت فرهنگی متأثر از دانشگاه تهران در خیابان انقلاب، به دلیل رخ‌نمونِ موجودیتِ غیرفرهنگیِ تجارتِ سیاهِ مقاله‌فروشی، آسیب دیده است، اما هنوز کتاب‌فروشی‌ها این فضای شهری را زنده نگه‌داشته‌اند. به این ترتیب این عرصه‌ی شهری را می‌توان موقعیتی برای برون‌زد هم‌نشینی‌ها و تقابل‌های گوناگونی دید که به حیطه‌ها و زمان‌هایی متفاوت از تجربه‌ی زندگی در این شهر متصل‌اند و با پیگیری روابط میان رویدادهای متفاوت تاریخی در این زمینه‌ی شهری، می‌توان به تصویر و تفسیری از تغییرات اجتماعی در ایران معاصر، نزدیک شد.

در این بین، نمی‌توان نقش دانشگاه‌ها را در این پویایی -که وجوه متنوعی از تعاملات اقتصادی، فرهنگی، آموزشی و سیاسی شهروندان را در بر می‌گیرد-، نادیده گرفت. سه دانشگاه صنعتی شریف (صنعتی آریامهر)، تهران و صنعتی امیرکبیر (پلی‌تکنیک) مجاور با محور انقلاب-آزادی‌اند و علاوه بر آن‌که هم‌چون مراکزی با گرانش بالا، افرادی معین را به سمت خود جذب می‌کنند، موجب شکل‌گیری فضاهای مرتبط با دانشگاه نیز می‌شوند. از دیگرسو و به سبب آنکه محور انقلاب-آزادی فصل مشترک دسترسی اصلی این هر سه دانشگاه است، فضای کلی آن در تمامی این سال‌ها متأثر از حضور همیشگی و قوی دانشجویان و اساتید بوده و هست. این موضوع در محدوده‌ی مورد بررسی این شماره از نشریه «آنگاه»، یعنی حدفاصل میدان فردوسی و میدان انقلاب، به شکل شاخص‌تری دیده می‌شود.

مهم‌ترین اثر فضای دانشگاهی بر عرصه‌ی شهری پیرامونی را می‌توان به واسطه‌ی دانشگاه تهران دید. اهمیت نهادی دانشگاه تهران و تأثیر عمیق آن در تغییر و تحول اجتماعی دهه‌های اخیر بر کسی پوشیده نیست. این دانشگاه که می‌توان آن را نمادی از مدرنیزاسیون ایران دانست، به مرور بر عرصه‌های شهری پیرامونی خود اثر گذاشت که شکل‌گیری راسته‌ی کتاب‌فروشی‌های مقابل دانشگاه تهران، از اهم مصادیق این اثرپذیری است. هم‌چنان‌که سایر فضاهای مراودات اجتماعی مانند کافه‌ها و دیگر پاتوق‌های فرهنگی، جایگاه و نسبت خود را با مراکز مهم مستقرشده در نزدیکی خیابان انقلاب پیدا کردند.

*

امروز اگرچه هم شیوه‌ی مدیریت شهری و هم رفتار شهروندان، جنبه‌ی عبوری سواره در خیابان‌ها را تقویت کرده است، و به مرور فضاهای عمومی و فرصت‌های تعامل اجتماعی از شهر و شهروندان سلب می‌شوند، اما هنوز می‌توان به تبلور و عینیت یافتن کامل‌تر مفهوم خیابان و فراتر از کارکرد معبر برای تردد ماشین‌ها، امیدوار بود. مروری گذرا و سریع بر تحولات سیاسی پیش و پس از انقلاب اسلامی نشان می‌دهد خیابان انقلاب عرصه‌ی حضور متنوع، مداوم و متکثر شهروندان چه در قالب‌های رسمی و چه در اَشکال غیررسمی است، گویی نه تنها نام، که سنگفرش این خیابان از انقلاب است.

با در نظرگرفتن تمامی آسیب‌های وارده شده به عرصه‌ها‌ی شهری و عمومی به شکل کلی در تهران و به شکل مشخص در خیابان انقلاب، این خیابان هنوز فرصت‌های بسیاری را برای شهر فراهم می‌کند. ویژگی‌های ساختاری آن در ارتباط با سازمان فضایی شهر، عرصه‌های قدرتمند و فعال پیرامون آن و پیشینه‌ی قابل اتکا و تاحدودی به‌خاطرمانده‌ی تاریخی، مجموعه‌ای یگانه از سرمایه‌های فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را در دوسوی این محور شهری، مکان‌مند کرده است. انقلاب می‌تواند با دربرداشتن فضاهای متعدد و متنوع شهری و پالتی بی‌مانند از فعالیت‌های روزمره و دیرپا، و ظرفیت‌های بسیار بالایش در ایجاد و تحکیم حس تعلق به شهر، تجسم و تبلوری مترقی‌تر، کارآمدتر و زیباتر از مفهوم خیابان در تهران امروز باشد و هم‌چنان عامل پیوند و انسجام تهران باقی بماند و بدانیم که نبض آینده‌ی تهران، در خیابان انقلاب می‌زند.

این مقاله در شماره چهارم آنگاه به چاپ رسیده است