آرامش و آشفتگی، دو روی یک سکه‌اند، آنچه خلسه‌وار امتداد هستی را در بر می‌گیرد. دقیق گشتن بر نیروهای عظیم طبیعت، می‌تواند پنداری بر آرامش و آشفتگی باشد. تقریر دادن صفاتی این چنینی برای طبیعت عظیم متداول است. پری‌یوش گنجی در مجموعه آثار خود با نام «شب، روز، شب»، انعکاسی بارز از هنر طبیعت‌گرای شرق و اختصاصاً ژاپن را نمایش می‌دهد. ساده‌سازی سوژه‌های طبیعت نیز به قدری مخاطب را به بینش ذن دعوت می‌کند. انسان در نقاشی‌های ژاپن، غالباً مغلوب بر طبیعت است؛ مردم بخشی از نظم عالمند و هستیِ فردی ندارند که آن‌ها را از هستی آغازین جدا کند. همه چیز جزئی از کل یا مرکز نیرو است تا جایی که جزء ناچیزی از طبیعت قلمداد می‌گردد و در نهایت در طبیعت ناپدید گشته و حل می‌شود؛ آنچه باقی می‌ماند، تنها گستره‌ای عظیم از طبیعت رام نشدنی است و تأکید بر برتری نداشتن انسان را نیز نشان می‌دهد. شاخصه‌ای که در آثار هنرمند مشهود است، انتزاعی گشتن عناصر طبیعت و مناظر است که هم از نظر فلسفی و هم تصویری با خاور دور مأنوس است.

photo_2017-05-19_23-58-49

به کار بردن آب‌مرکب در تابلوها، فضایی وهم‌آلود و رویایی را متبادر می‌سازد؛ همچنین کنتراست این تیرگی و روشنی‌های متراکم و بعضاً جدا افتاده، فضایی شاعرانه را سازمان می‌دهد. در مواجهه‌ی نخست مخاطب با آثار، نوعی هراسِ آشنا منتقل می‌گردد، حال آنکه سایز آثار نیز در انتقال این حس بی‌تأثیر نیست. تفاوت بارز مجموعه‌ی هنرمند با فلسفه‌ی مزبور، معاصرتر گشتن سوژه است. آنچه از درون اثر به بیرون متساعد می‌گردد، معانی چیره‌ی شرق و رمزوارگی است و چیزی که از بیرون اثر بر مخاطب مشهود است، انتزاع گشتن طبیعت اطراف اوست. خلأ موجود در تصاویر فقط گویی ماده‌ای لطیف است که با چشم انسانی قابل رؤیت نیست و پیوندهای میان سازه‌های گوناگون تصویر در آن خلق می‌شود.

photo_2017-05-19_23-58-45

همه چیز چشم‌نواز است و در همین اندازه بسنده می‌کند؛ چیزی فراتر از مفاهیم شرق در آنها دیده نمی‌شود؛ حتی میزان معاصر گشتن سوژه که پیش‌تر از آن سخن به میان آمد، تا حدی ناچیز به شمار می‌آید که می‌توان متوجه آن نبود. تکرار ترکیب‌بندی‌ها و تا حدودی رمانتیک بودن نیز به چشم‌نواز بودن دامن می‌زند. این نوع رویکرد در هنر معاصر، اثر را از تجربه‌ی صرفاً شخصی و مفهومی دور می‌سازد و می‌تواند مجموعه را به تکنیک و ترکیب‌بندی از طرح‌های خاور دور محدود سازد. چنانچه همه چیز شاعرانه و چشم‌نواز و تنیده در همان فلسفه‌ی فکری است؛ اما نقش هنرمند، کم‌رنگ است. آنچه در آثار نمود پیدا کرده  بازنمایی طبیعت با تفکر هنرمند خاور دور است و نقش مخاطب، تنها لذت بردن از آن. هنرمند سعی در نشان دادن نیروهای عظیم طبیعت را دارد و این تنها نقطه عطف آثار است.