نیکی و بدی که در نهاد بشر است
شادی و غمی که در قضا و قدر است
به چرخ مکن حواله که اندر ره عقل
چرخ از تو هزار بار بیچارهتر است
این فلسفه که انسان نیکی و بدی را هیچ مد نظر قرار ندهد بلکه از خواهشهای نفسانی پیروی نموده و آنچه میلش کشید یا نفسش طلب کرد در انجام آن آزاد باشد و بالاخره همهاش را مصروف لذتهای دنیوی کند، به ظاهر در نهایت خطر است، چون از حکیم و فیلسوفی مثل خیام نمیتوان این چنین فلسفه خطرناکی انتظار داشت. او در بسیاری از رباعیاتش به معاد و سزا و جزا اقرار میکند و از اعمال زشت ما را منع نموده و به کار نیک ترغیب می نماید. پوشیده نیست که در حکومتهای مشرقزمین تحصیل، ثروت و جاه و منصب، با وسیله مشروع غیر ممکن، بلکه برای آن انسان مجبور بوده است هرگونه رذائلی را مرتکب شده و از هیچ عمل نامشروع و کار فجیع رو برگردان نباشد. خیام در آنوقت تماشا میکرد و میدید که اربابان دنیا شب و روز به تک و دو، زدوخورد، دسیسه، حیله، فساد و جناحبازیهای سیاسی، نفاق و درویی، خوشامد و مجیزگویی و بالاخره دروغ مشغولند. و بعد میدید با همه این متاعب و شدائد و رذائل و بدبختیها نتیجهای که بهدست میآورند تا چه اندازه سریعالزوال و ناپیدار است. یک نفر امروز وزیر است و فردا سرگردان و آواره میگردد. بیشبهه یک نفر حکیم، یک دانشمند این اوضاع هولناک را که میبیند، خاطرش آشفته و حالش دگرگون میشود و بیاختیار زبان به پند و اندرز گشوده و چنین خواهد گفت:
ای مردم، این دنیا قابل اعتماد و دلبستگی نیست. به جاه و منصب تکیه نکنید و فریب آن را نخورید، زندگی چیزی نیست، بقا و دوامی ندارد. چشم باز کنید با دیده عبرت بنگرید؛ این کاسه که در دست شماست از کاسه سر فریدون درست شده است. این خشتهایی که در بناها به کار میبرید از کالبد جمشید ساخته شده است. آز و حرص را از خود دور کنید، برای این دنیا رنج و محنت به خود راه ندهید. فارغ و آسوده باشید. وقت را غنیمت بشمرید و بالاخره بخورید و بیاشامید و خوش باشید و با شادکامی از دنیا بروید.
یکی از دلایل علاقهمندی مردم بوشهر به «خیام» عالم بودن ایشان در دانش نجوم است.به این خاطر که در گذشته سفرهای دریایی که به سفر سال مشهور بوده است از طریق ستارگان و دانش نجوم انجام میشده است.
اگرچه آن روزها فن نجوم جزء خرافات شمرده میشد لیکن حکمای یونان عموما به آن معتقد بودند و در میان مسلمانان هم اشاعت و انتشار داشته است و باید دانست که در این فن خیام درجه کمال را دارا بوده و بدین جهت وی را منجم میخواندند.
در سال ۵۰۸ هجری که پادشاه وقت به خواجه بزرگ صدرالدین محمد بن المظفر پیغام فرستاد که میخواهم برای شکار بیرون بروم، شما از خیام بخواهید که برای این حرکت از روی قواعد نجوم روزی را تعیین کند که از برف و باران ایمن باشم. خیام بعد از دو روز صرف وقت روزی را برای حرکت پادشاه مناسب دید و خبر داد، پادشاه هم در آن روز حرکت کرد، ولی هنوز دو فرسخ راه طی نشده بود که هوا تیره شد و برف شروع به باریدن کرد، از هر طرف به خیام بنای ایراد و ملامت را گذاشتند و شاه مخصوصا قصد کرد به شهر مراجعت کند، خیام با عقیده ثابت و محکمی گفت همین حالا هوا صاف میشود و تا پنج روز هم به یک حال باقی خواهد ماند و اتفاقا همانطوری که خبر داد واقع گردید.
از مولفات خیام کم در دست است، زیجی که نسخه دستنویس خیام است در کشورهای اسلامی از آن خبری نبود تا اینکه دانشمندان اروپایی آن را به دست آورده و منتشر ساختند.
این موارد و بسیار موارد دیگر که با تحقیق در راستای مردمشناسی می توان به آنها دست یافت، در آمیختگی اندیشه و احساس مردم بوشهر را با خیام بزرگ نشان میدهد. این روحیه مشترک با شاعر قرنها، مردم را به سوی یک موسیقی منحصر به فرد به نام «خیامخوانی» سوق داده است. ما از تاریخ تولد این ژانر در موسیقی بوشهر بیخبریم. اما شاید به جرات بتوان گفت تاریخی دیرین دارد، یعنی از همان دوران که رباعیات بیبدیل خیام در اطراف منتشر شده بود و امواج آن به کرانه خلیج فارس رسیده بود. از قدمت خیامخوانی که بگذریم، مهم این است که این ژانر موسیقی هم چنان تپنده و پر شور و زنده است. خیام خوانان در این بندر کهن کم نیستند. هنوز شبها مجالس خیامخوانی با آیینی ویژه برگزار میشود و مجلس شبنشینی جوانان و پیران با رباعیهای دلنشین خیام گره میخورد. این شبنشینیها تا صبح ادامه مییابد و خیامخوانان با موسیقی خاص بوشهری و حرکات موجگونه اهل محفل همراه میشوند.گاهی بعد از هر رباعی، یزلهخوانی که از فرمهای باستانی موسیقی بوشهر محسوب میشود، با اشعار محلی آغاز میشود.
نکته دیگر در خیامخوانی، خواندن گاهگاه رباعیاتی منسوب به خیام یا از شعرای دیگر به ویژه سعدی و حافظ است.خیامخوانی در بوشهر به دو شیوه مرسوم است: خیامی که با نی جفتی و با قطعه شکی خوانده میشود و دیگری با فلوت در گوشه عراق میخوانند. استاد محمد رضا درویشی معتقد است که این ژانر بخاطر شباهت و نزدیکی آن به آوازهای روحوضی، از این ژانر از موسیقی تاثیر پذیرفته است. به زعم من امروزه این موسیقی بر اساس موتیفهای موسیقی بوشهر خوانده و اجرا میشود و این شیوه از خوانش با ژانر عنوان شده روحوضی فاصله زیادی پیدا کرده است. شیوه دوم یعنی خیامی شکی هیچ شباهتی به موسیقیهای روحوضی تهران ندارد. شایان ذکر است که آوازی که قبل از خیام خوانی خوانده می شود در آواز بیات ترک در گوشه درآمد و گوشه روحالارواح خوانده میشود که شیوه خواندن این آواز با تحریرهای کاملا بومی و خراباتی اجرا میشود.